تنهایی ترامپ
نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، از نشستهای مهم در روابط بینالملل و بینالدول به شمار میآید و فرصت دیپلماتیک مغتنمی است تا رهبران و رؤسایجمهور کشورها مهمترین مسائل جهانی و مشکلات خود را تبیین کنند و از تبعیضها و ساختارهای ناعادلانه مجامع بینالمللی و زیادهخواهیهای قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا که در مقطع فعلی تعهدات جهانی خود را زیر پا گذاشته و از معاهدات بینالمللی بزرگی نظیر برجام و پیمانهای آب و هوایی و چندجانبه به صورت یکطرفه خارج شده، انتقاد و آنها را مؤاخذه کنند.
از این منظر، همانطور که در ارزیابی غالب کارشناسان سیاست جهانی و تحلیلگران رسانهها بیان شده، نشست امسال نیویورک به نقطه آشکارساز «انزوای واشنگتن» در نظام بینالملل تبدیل شد. یکجانبهگرایی ایالات متحده و رویکرد ضدحقوقی این کشور نسبت به توافقات بینالمللی به ویژه در سخنرانی رئیسجمهور کشورمان در صحن علنی سازمان ملل به صورت متقن و مستند مورد انتقاد قرار گرفت و بازتابهای جهانی خوبی به دنبال داشت. در مطلب پیش رو، برخی از آثار، نتایج و بازتابهای نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک و آنچه در قبال کشورمان رخ داده را بررسی میکنیم.
***
شکست و انزوای بینالمللی آمریکا در نیویورک
نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک به نقطه چالشبرانگیز برای دولت ایالات متحده آمریکا و کاخ سفید تبدیل شد و چندین شکست و ناکامی را در پرونده ترامپ و دولت آمریکا ثبت کرد که در اینجا به سه مورد مهم از آنها اشاره میشود.
یک ناکامی در اقناع رهبران و هیئتهای شرکتکننده در نشست نیویورک درباره برخی پروندهها و روندهای جهانی همچون پرونده جمهوری اسلامی ایران. ترامپ که به همراه نیکی هیلی، مایک پمپئو و جان بولتون جنگ روانی و تبلیغاتی گستردهای را در موضوع تقاضای دولت ایران برای گفتوگو با کاخ سفید آغاز کرده بود، در عمل نتوانست «احساس نیاز ایران به آمریکا» را به منزله یک گزاره در ذهن مخاطبان خود تثبیت کند، تا جایی که حتی بسیاری از رسانههای آمریکایی نیز نسبت به ادعای وی در زمینه تقاضای ایران برای مذاکره با آمریکا به دیده تردید نگریستند. بیشک رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا اصلیترین بازنده نشست مجمع عمومی امسال در نیویورک محسوب میشود. اظهارات دونالد ترامپ در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد با خنده حضار روبهرو شد، به گونهای که بسیاری از تحلیلگران آمریکایی نسبت به این موضوع ابراز تأسف کردند و حضور ترامپ در کاخ سفید را مترادف با «انزوای بینالمللی آمریکا» دانستند. همچنین بسیاری از رسانههای آمریکایی، تمسخر عالیترین مقام آمریکا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد را بیسابقه دانستند و سیل انتقادات خود را روانه کاخ سفید کردند.
دو واقعیت امر این است که بخش مهمی از سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مصرف داخلی داشت. کاهش محبوبیت ترامپ و جمهوریخواهان در برخی ایالات مهم آمریکا (که آنها را در آستانه شکست در انتخابات میاندورهای کنگره قرار داده است) و تشدید تقابل جامعه جهانی با دولت آمریکا، رئیسجمهور این کشور را بر آن داشت تا از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سخنرانی دیگری را برای شهروندان آمریکایی ایراد کند. به کارگیری واژگانی چون؛ «آمریکای قدرتمند» و «جهان امن» دقیقاً ما را به یاد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ میاندازد. ترامپ تلاش کرد تا این مفاهیم انتزاعی را بار دیگر در آستانه انتخابات میاندورهای کنگره در ذهن رأیدهندگان آمریکایی زنده کند. ازاینرو، در تحلیل محتوای سخنان ترامپ نباید مخاطبان وی را صرفاً بازیگران بینالمللی و اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد دانست.
سه نمایش تصویری ریاکارانه و منافقانه از دولت ترامپ در تحولات منطقهای و جهانی است؛ رئیسجمهور پیشبینیناپذیر آمریکا از یک سو بدترین الفاظ را در قبال ایران به کار برده و سخن از تحریم اقتصادی کشورمان به میان میآورد و از سوی دیگر، علاقه خود برای مذاکره با ایران را کتمان نمیکند! البته حرکت ترامپ در لابهلای پارادوکسها و چندگانگیها، تنها در قبال ایران نیست؛ بلکه در قبال اختلافات جاری در ناتو و اعمال سیاستهای حمایتگرایانه اقتصادی در قبال اتحادیه اروپا و چین نیز حرکات و مواضع متناقض مشابه زیادی از وی مشاهده شده است. ترامپ در بخشی دیگر از سخنان خود، ادعای نابودی داعش در سوریه و عراق (به دست آمریکا) را مطرح میکند! این در حالی است که مطابق شواهد و مستندات موجود، ایالات متحده تا آخرین لحظات نابودی داعش از این گروه تروریستی و تکفیری، که اتفاقاً ساخته و پرداخته دست دولت پیشین آمریکاست، حمایت کرد و اکنون نیز کاخ سفید همچنان اصلیترین مامن و پناهگاه گروههای تروریستی و تکفیری در منطقه غرب آسیا محسوب میشود. همچنین ترامپ از تلاش عربستان و امارات برای پایان دادن به جنگ یمن گفت، بدون آنکه پرده از نقش مخرب واشنگتن در ایجاد این جنگ و کشتار مردم مظلوم و بیگناه در صنعا، عدن و... بردارد. ترامپ خود نیز به خوبی میداند که باید در آیندهای نزدیک به طور رسمی شکست خود و مهرههای عربی واشنگتن را در منطقه غرب آسیا اعلام کند. بیدلیل نبود که او حدود یک ماه پیش لشکرکشیها و حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا را بیهوده و بیدلیل دانسته بود! ترامپ در حال زمینهسازی برای هدایت و مدیریت افکار عمومی آمریکا و جهان، پس از شکست در یمن و سوریه است.
مذاکره با آمریکا در بوته نقد و تردید
موضوع مهم دیگری که لازم است به مثابه یکی از آثار و دستاوردهای نشست نیویورک مدنظر قرار گیرد، رویکرد رئیسجمهور کشورمان و دولت دوازدهم در قبال دولت ترامپ است. به نظر میرسد دولت دوازدهم به این نتیجه رسیده است که مذاکره مستقیم با آمریکا را باید حداقل تا پایان دوران حضور ترامپ در کاخ سفید فراموش کند. آقای روحانی در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به صراحت از بیاعتنایی دولت فعلی آمریکا نسبت به قواعد جاری در نظام بینالملل انتقاد کرد و رفتار ترامپ و همراهانش را به چالش کشید.
با این حال، به نظر میرسد بیتمایلی دولت دوازدهم مبنی بر مذاکره با دولت ترامپ، به معنای مخالفت آن با مذاکره با آمریکا نیست. درباره رویکرد دولت دوازدهم نسبت به ترامپ و کاخ سفید (با ترکیب فعلی)، پرسش مهمی وجود دارد که باید به آن پاسخ داد؛ اینکه آیا این تمایل ریشه در تثبیت گزارهای به نام وجود دوگانه «دموکرات جمهوریخواه» در ذهن رئیسجمهور دارد، یا معلول نگاه بازدارنده رئیسجمهور نسبت به کلیت حاکمیت آمریکاست؟
اگرچه دوگانه «دموکرات جمهوریخواه» بیشتر در حوزه «رفتارسنجی» سیاست داخلی و خارجی آمریکا و نه در حوزه «راهبردپردازی» نمود دارد، اما دو حزب اصلی آمریکا، علاقه زیادی به خلق دوگانههای عمیق در ذهن مخاطبان داخلی و بینالمللی خود دارند. آنها گردش قدرت میان خود را معلول «خلق دوگانههای پررنگ و افراطی» در ذهن «مخاطبان عام و خاص» میدانند. این در حالی است که در عالم واقع، بارها شاهد حضور «دموکراتهای جنگطلب» یا «جمهوریخواهان انعطافپذیر» در قدرت بودهایم. با این حال «حفظ دوگانههای مجازی» اصلیترین دغدغه سران دو حزب اصلی آمریکا محسوب میشود. به نظر میرسد، «عبور دولت دوازدهم از مذاکره با ترامپ» را نباید به مثابه «عبور از آمریکا»، بلکه باید به مثابه عبور وی از دولت فعلی این کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. این در حالی است که راه اصلی مواجهه با معضلات اقتصادی کشور، عبور کامل از ایالات متحده آمریکاست. به عبارت بهتر، «گذار از ترامپ»، در عین اینکه شرط لازم برای تقویت اقتصاد و سیاست خارجی ما محسوب میشود، شرط کافی در این زمینه نیست؛ بلکه شرط کافی ناامیدی کامل از بیرون و اتکا به توانمندیها و ظرفیتهای داخلی و ملی است.
واقعیت جابهجایی قدرت در آمریکا
مشاهده انزوای ایالات متحده آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سوءسابقه اعضای دولت ترامپ و به ویژه مشاوران سیاسی وی، ریسک هرگونه مذاکرهای با این دولت را افزایش داده و در مقابل، شانس هر گونه موفقیتی را در این باره کاهش میدهد. اما موضوع «گذار از دولت ترامپ»، پدیده جدیدی در دولت دوازدهم محسوب نمیشود. چندی پیش، رئیسجمهور کشورمان تأکید کرده بودند که معادلات قدرت در ایالات متحده به صورت فعلی باقی نخواهد ماند. اما سوال اصلی اینجاست که آیا جابهجایی قدرت در آمریکا رخ میدهد؟
واقعیت این است که هر اندازه به انتخابات میاندورهای کنگره در آبان ماه نزدیکتر میشویم، فضای سیاسی آمریکا بیشتر ملتهب میشود. این روزها رسانههای وابسته به حزب دموکرات آمریکا مشغول خطونشان کشیدن برای رئیسجمهور جنجالی این کشور هستند. حتی سناتورهای دموکرات تهدید کردهاند در صورت پیروزی در انتخابات میاندورهای کنگره و کسب اکثریت مطلق مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، ترامپ را استیضاح خواهند کرد. با این حال، «استیضاح ترامپ» خواسته همه سناتورها و نمایندگان دموکرات نیست. اکنون میان رهبران دموکرات و برخی سناتورهای وابسته به این حزب، بر سر این موضوع اختلاف وجود دارد. موضوع بعدی اینکه به واسطه پیچیدگی انتخابات مجلس سنا (اینکه تنها ۳۴ کرسی به رأی گذاشته میشود و از این تعداد کرسی نیز اکنون ۲۶ کرسی متعلق به دموکراتهاست)، دموکراتها کار سختی را برای پیروزی در سنا پیش رو دارند. حتی اگر دموکراتها بتوانند همه کرسیهای رقابتی را به خود اختصاص دهند، قادر به کسب اکثریت لازم برای استیضاح ترامپ نخواهند بود. به عبارت بهتر، از سوی دیگر، دموکراتها (حتی در صورت کسب اکثریت مطلق کنگره)، قدرت ممانعت از استفاده رئیسجمهور از اختیارات ویژه خود، طبق قانون اساسی آمریکا را ندارند.
بازی دوگانه مکرون برای توافق مکمل برجام
نکته دیگری که در جریان سفر رئیسجمهور کشورمان به نیویورک و برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد نباید از آن غافل شد، بازی دوگانه فرانسویهاست. به طور کلی امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه روزهای پر فراز و نشیبی را سپری میکند! وی از یک سو دست به معاملات پشت پرده گستردهای با دولت ترامپ بر سر مسائل جاری در منطقه (به ویژه در قبال سوریه و ایران) زده است و از سوی دیگر، سعی دارد در کسوت یک رهبر مستقل خود را وارد معادلات جهانی کند. مکرون در یکی از گامهای خود، سعی کرد سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد را به چالش کشیده و از اینکه رئیسجمهور آمریکا «ملیگرایی» را مبنای عمل خود در قبال جامعه جهانی معرفی کرده است، ابراز تأسف کند. با این حال مشخص نیست که آیا دیگر بازیگران غربی حاضر خواهند بود در غیاب ایالات متحده و دولت ترامپ، فرانسه و رئیسجمهور آن را به عنوان رهبر خود در منازعات پیچیده امروزی بپذیرند؟ سیانان در گزارش اخیر خود درباره رئیسجمهور فرانسه، به ایستادگی وی در مقابل رویکرد یکجانبهگرایانه ترامپ استناد کرده و عملاً از مکرون به عنوان نماد چندجانبهگرایی نام برده است. سیانان در این باره مینویسد: امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه در روز سهشنبه هفته گذشته در جریان سخنرانی خود در سازمان ملل متحد، سیاستهای جاری در ایالات متحد ه آمریکا تحت رهبری ترامپ را به چالش کشید و عملاً در کسوت یک رهبر بینالمللی (با استناد به رویکرد چندجانبهگرایی) عرض اندام کرد. مکرون در سخنان و مواضع خود بارها به صورت مستقیم به ایالات متحده آمریکا اشاره کرد و سیاستهای دولت ترامپ را در مسائلی مانند ایران (برجام) و تغییرات آب و هوایی و رهبری پروسه صلح خاورمیانه به چالش کشید. سخنان مکرون در حالی ایراد شد که ترامپ در سخنرانی خود، بر ملیگرایی، به مثابه محور اصلی حرکت آمریکا در جهان، تأکید کرده و چندجانبهگرایی در نظام بینالملل را به چالش کشیده بود. در حالی که ترامپ قصد داشت از استقلال و ملیگرایی کشورش به مثابه مؤلفهای شاخص یاد کند، مکرون در سخنانش تأکید کرد که تنها در سایه رویکرد جمعی و هماهنگ میتوان از حاکمیت و برابری افراد حمایت کرد. این اظهارات مکرون با تشویق دیگر اعضای سازمان ملل متحد همراه شد. وی بر همکاری میان دولتها و ملتها برای حل بحرانهای جهانی تأکید کرد. رئیسجمهور فرانسه در سخنانش تأکید کرد که ملیگرایی همواره با شکست روبهرو میشود. او در راستای تأیید فرضیه خود، به تجارب تاریخی اروپا و جهان (از جمله جنگ جهانی) اشاره کرد. بر همین اساس، رئیس کاخ الیزه تأکید کرد که توافقنامههای دوجانبه دیگر نمیتواند برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی مؤثر باشد.
بر اساس آنچه از گزارش سیانان برمیآید، مکرون از ترامپ فاصله گرفته و سعی در رهبری بازیگران غربی (در غیاب دولت ترامپ) دارد. اما بازی رئیسجمهور فرانسه در زمین ترامپ، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. اگرچه مکرون از سیاستهای ترامپ در قبال ایران انتقاد کرده است، اما در این حوزه، کاخ الیزه همچنان به بازی مستقیم خود در زمین ایالات متحده آمریکا و دولت ترامپ ادامه میدهد. شواهد و مستندات موجود نشان میدهد که امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه قصد دارد در یک «بازی از پیش تعیین شده»، بار دیگر موضوع «توافق مکمل برجام» را مطرح کرده و سپس از واشنگتن خواهش کند تا در صورت موافقت ایران با تحدید توان موشکی و منطقهای خود، بار دیگر به توافق هستهای بازگردد!
روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال در این باره مینویسد: «امانوئل مکرون قصد دارد بار دیگر پیشنهاد خود برای «تقویت برجام» را تکرار کند. او این پیشنهاد را که از آن به منزله «توافق مکمل برجام» هم یاد میشد، چند ماه پیش هنگام خروج آمریکا از برجام مطرح کرد و پیشنهاد فرانسه این بود که آمریکا به برجام پایبند بماند و طرفها به تفاهمی مشترک برای محدود کردن برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران برسند.»
هوشمند و محتاط با اروپا
مدتهاست که فرانسویها طرح موضوع «تکمیل توافق هستهای» را مطرح کردهاند و این روند پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام نیز ادامه داشته است. درست در حالی که برخی دولتمردان ما با افتخار از نواخته شدن ساز ناکوک اروپاییان و دولت ترامپ (در موضوع برجام) ابراز خرسندی میکنند، معاملات پشت پرده دیگری میان آمریکا و اروپا شکل گرفته است. اگرچه دولتمردان ما بر روی سخنان دونالد ترامپ در نشست شورای امنیت تمرکز کرده و در انتظار تحلیل محتوای سخنان وی هستند؛ اما این بازی در قالب یک تقسیم کار و همافزایی مشترک میان کاخ سفید و کاخ الیزه، به امانوئل مکرون سپرده شده است! این موضوع در قبال سیاستهای منطقهای مشترک ایالات متحده آمریکا و فرانسه نیز صدق میکند. همپیمانی کاخ الیزه با کاخ سفید در قبال سوریه و حمله نظامی به این کشور، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن عبور کرد. این موضوع نشان میدهد که فرانسه هنوز نتوانسته است در کسوت یک بازیگر مستقل در نظام بینالملل نقش ایفا کند، چه رسد به آنکه بخواهد خود را در قالب یک «رهبر بینالمللی» به دیگر بازیگران جهان معرفی کند!
بیشک، میان گفتار مقامات فرانسوی (و به طور کلی اروپایی) درباره لزوم پایبندی به چندجانبهگرایی و عمل آنها فاصله فراوانی وجود دارد. همین رویکرد سینوسی و پارادوکسیکال سبب شده است تا کسی از امانوئل مکرون به عنوان فردی قدرتمند در نظام بینالملل یاد نکند. بدیهی است که در چنین حالتی بزک چهره رئیسجمهور فرانسه از سوی رسانههایی مانند سیانان نیز نخواهد توانست تغییری در ذهنیت افکار عمومی غرب نسبت به وی به وجود آورد. ازاینرو، دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید نسبت به بیانیههای کلی اتحادیه اروپا در موضوع حفظ برجام (مانند آنچه در نیویورک شاهد آن بودیم) رویکرد محتاطانهای داشته باشد.